نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





تنها مانده ام....

از تنهایی گریزی نیست . . بگذار آغوشم برای همیشه یخ بزند . . . نمیخواهم کسی شال
گردن اضافی اش را دور گردن آدم برفی احساسم بیاندازد






هیچوقت فکر نمیکردم به جرم عاشقی اینگونه مجازات شوم دیگر کسی به سراغم نخواهد آمد قلبم شتابان میزتد شمارش معکوس برای انفجار در سینه ام و من تنهایی خود را در آغوش میکشم.. تنها مانده ام
زل زدم ، خیره شدم ، پلک زدم ، محو شدم
یک نفر عشق مرا در دلش آغاز نکرد..
.








 

 


[+] نوشته شده توسط احسان در 2:59 | |







زور که نیست !!!

خسته ام از تظاهر به ایستادگی
از پنهان کردن زخم هایم
زور که نیست !
دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و
با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!
............اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم
میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا...!
چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟؟!
خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی .....
میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی .....




 

دنیای آدم برفی دنیای ساده ایست
اگر برف بیاید هست
اگر برف نیاید نیست
مثل دنیای من
اگر تو باشی هستم
اگر نباشی .....!

 


[+] نوشته شده توسط احسان در 2:58 | |







روزی می رود ...

روزهای سختی رو میگذرونم...
وقتی که نیستی همه چیز تنگ میشود

نفسم
دنیایم
دلم. . .

ممنونم از شب رویا
که بازم وقت دلتنگی به دادم میرسه....!
ممنون از غم كه همیشه و هر جا با منه وتنهام نمی ذاره...








خوب به چشمهایش نگاه کنید ... از نزدیک!
دستانش را بگیرید!
آنقدر نزدیکش باشید که گرمای نفس هایش را حس کنید!
خوب عطرش را بو بکشید!
موقع بوسیدنش از ته دل ببوسیدش... از ته دل ببوییدش ... از ته دل لمسش کنید!
... از ته دل نگاهش کنید ... از ته دل صدایش کنید!
از تمام لحظات با هم بودن نهایت استفاده را بکنید!
روزی می رود ...
و حسرت همه ی اینهایی که گفتم در دلتان می ماند
.


[+] نوشته شده توسط احسان در 2:57 | |







کودکی چند ساله ام !!!

امروز کسی از من پرسید چند سال داری
گفتم روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم
کودکی چند ساله ام !!!





نشستم پای مشروب گفتن بخور بگو به

سلامتی اونی که دوستش دارم...

پیکو به لبم نزدیک کردم اما نخوردم!

ولی گفتم به سلامتیه اونی

که از وجودش نفس میکشم...

گفتن چرا نخوردی؟؟؟

سلامتیه اونو تو پاکی میخوام نه مستی!!!



 

[+] نوشته شده توسط احسان در 2:55 | |







و اشک...

و اشک...

و خاطراتی مبهم از گذشته

و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام

فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود

خواب کودکانه ی من

و تو ماندی در خاطرم

بی آنکه تو را ..!!!

چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...

بعد از این همه عبورِ کبود،

قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم...






شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند ، عشق بورز به آن ها که دلت را شکستند ، دعا کن برای آنان که نفرینت کردند ، درخت باش به رغم تبرها ، بهار شو و بخند که خدا هنوز آن بالا با ماست ...


[+] نوشته شده توسط احسان در 2:54 | |







خنده دار است...بخند !!!

یادت هست می گفتی : اگر تركم كنی روزی ، تمام عمر خاموشم ؟

به یادت هست می گفتی : نرو هرگز كه من بی تو فراموشم؟

به یادت هست می گفتی : كه هر لحظه ، شبها ، صدایت هست در گوشم ؟

كنون آن روزها رفته

، تو هم رفتی ،

اینك من شدم تنها ،

اسیر دردها ،

غمها تمام روزها ،

شبها ،

ماهها ...

شكسته در گلو بغضم ،

به یادت اشك می ریزم

به یادت ای وجودو هستی من

به یادت میمیرم

به یادت ای امید من

اکنون دور از آشیان میمیرم







به چه می خندی عزیز !؟

به چه چیز !؟

به شكست دل من... !

یا به پیروزی خویش !؟

به چه می خندی عزیز !؟
به نگاهم كه چه مستانه تو را باور كرد !؟

یا به افسونگریِ چشمانت...

كه مرا سوخت و خاكستر كرد...!؟

"به چه می خندی تو...؟"

به دل ساده ی من می خندی !؟

كه دگر تا به ابد نیز به فكر خود نیست !؟
به جفایت كه مرا زیر غرورت له كرد !؟

به چه می خندی عزیز !؟
به هم آغوشی من با غم ها

یا به ...!

خنده دار است...بخند !!!


[+] نوشته شده توسط احسان در 2:52 | |







رز...

زرد آبی قرمز سفید مشکی

نمیدانم از کدام

رز...

برایت هدیه بیاورم تا در خاطرت بمانم

ای آنکه که

اشکهای

شبانه ام از آن توست...







کدامیک از ما بدجنس تریم؟
من؟
که آرزوی کشیدن موهایت یکدم رهایم نمی کند؟
یا تو؟
که همیشه هوس کندن گوش هایم آزارت می دهد؟
بدجنس!!
کدامیک بچه تریم؟
من؟
که کودکانه بهانه چشمهایت را می گیرم؟
یا تو؟
که بچه گانه شعرم را خط خطی می کنی؟
کدامیک عاشق تریم؟
من؟
که ذره ذره وجودم چون شمع در حسرت نگاهت آب می شود؟
یا تو؟
که شعله نگاهت هردم شعله ور نگشته خاکسترم می کند؟
کدامیک بازیگوش تریم؟
من؟
که دلم بازیچه بازی موهایت در نسیم هر لحظه به
شوق بوییدن زلفت می تپد؟
یا تو؟
که با هر کرشمه ات بیچاره دلم را به بازی گرفته ای؟

… ها؟! …کدامیک؟


[+] نوشته شده توسط احسان در 2:50 | |